- گران کردن (زَ نَ / نِ کَ / کِ دَ)
دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن:
بدان ره که گفت اوسپه را بران
مکن بر سپه کار رفتن گران.
فردوسی.
، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن:
خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند
خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران.
سوزنی
بدان ره که گفت اوسپه را بران
مکن بر سپه کار رفتن گران.
فردوسی.
، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن:
خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند
خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران.
سوزنی
