جدول جو
جدول جو

معنی گران کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گران کردن
(زَ نَ / نِ کَ / کِ دَ)
دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن:
بدان ره که گفت اوسپه را بران
مکن بر سپه کار رفتن گران.
فردوسی.
، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن:
خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند
خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
گران کردن
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذران کردن
تصویر گذران کردن
گذراندن روزگار، زندگانی کردن، امرار معاش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگران کردن
تصویر سرگران کردن
تکبر فروختن، بی اعتنائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذران کردن
تصویر گذران کردن
زندگی کردن، معیشت داشتن امرار معاش: با مواجب کمی گذران میکند
فرهنگ لغت هوشیار
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
گریانیدن: ور بخواهی و را دو بوسه زنی او بخندد ترا کند گریان. (امیر ابوالمظفر محتاج چغانی)
فرهنگ لغت هوشیار
متحرک کردن براه انداختن، بدور در آوردن (جام ساغر و غیره) : ساقیا، پیش آر زود آن آب آتشفام را جام گردان کن ببرغمهای بی انجام را. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانی کردن
تصویر گرانی کردن
((گِ. کَ دَ))
سبب ملال بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
((~. کَ دَ))
پنداشتن، تصور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
خیال کردن، حدس زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
للشّكّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
Hunch, Presume, Speculate, Surmise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
pressentir, présumer, spéculer, supposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
pressentir, presumir, especular, supor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
לחוש , לשער , להעריך , לשער
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
پیش گوئی کرنا , گمان کرنا , قیاس کرنا , قیاس کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
পূর্বাভাস করা , অনুমান করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
รู้สึก , สันนิษฐาน , คาดเดา , คาดเดา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
kuhisi, kudhani, kubashiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
hissetmek, varsaymak, spekülasyon yapmak, tahmin etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
予感する , 推測する , 推測する , 推測する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
预感 , 假设 , 推测
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
merasakan, mengira, berspekulasi, menduga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
예감하다 , 추측하다 , 추측하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
ahnen, annehmen, spekulieren, vermuten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
आभास करना , अनुमान लगाना , अनुमान करना , अनुमान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
aanvoelen, aannemen, speculeren, vermoeden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
presagire, presumere, speculare, supporre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
presentir, presumir, especular, suponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
відчувати , припускати , спекулювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
przeczuwać, przypuszczać, spekulować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
предчувствовать , предполагать , спекулировать , предполагать
دیکشنری فارسی به روسی